یاد داشتهای یک کرم کتاب

یاد داشتهای یک کرم کتاب

من همونی هستم که دنبالش نمیگردی
یاد داشتهای یک کرم کتاب

یاد داشتهای یک کرم کتاب

من همونی هستم که دنبالش نمیگردی

بسی تفاوت است از زبان راست کردن تا دل.

وقتی، نماز شام حسن (بصری) به در صومعه ی او(حبیب عجمی)  بگذشت و قامت نماز شام گفته بود و در نماز ایستاده، حسن درآمد. حبیب الحمد را الهمد می خواند.(در تلفظ عربی الحمدالله اشتباه می کرد.)

(حسن)گفت:نماز در پی او درست نیست. بدو اقتدانکرد؛ و خود بانگ نماز بگزارد. چون شب در آمد بخفت. حق را –تبارک و تعالی- به خواب دید.

(حسن)گفت:ای بار خدای! رضای تو در چه چیز است؟ گفت: یا حسن،رضای من دریافته بودی قدرش ندانستی. گفت: بار خدایا! آن چه بود؟ گفت:اگر تو نماز کردتی از پس حبیب، رضای ما دریافته بودی، و این نماز بهتر از جمله ی نماز عمر تو خواست بود، اما تو را سقم عبارت از صحت نیت بازداشت. بسی تفاوت است از زبان راست کردن تا دل.

تذکره الاولیا چندان نیاز به معرفی ندارد. کتابی است در شرح حال عرفا و اولیا که توسط شیخ فریدالدین عطار نوشته شده است. کتاب من تصحیح نیکلسون است با مقدمه قزوینی. البته نسخه ای دیگر در کتابخانه اداره داریم که آن هم تصحیح نیکلسون است اما با مقدمه ای متفاوت از نسخه من و البته آن مقدمه هم از علامه قزوینی.

عطار ذکر هر کدام از عرفا را با نثری مسجع آغاز می کند و بعد به ذکر فضایل و حکایاتی درباره او می پردازد. اغلب موارد روایتهای عطار به خرق عادات و کرامات ختم می شوند و قسمت عمده ای از تذکره هر صوفی را همین اعمال خارق العاده تشکیل می دهند. ممکن است که این اعمال از نظر انسان امروزی امری عجیب یا غیر ممکن به نظر برسد اما هدف عطار از بیان این گونه روایات نه تأکید بر قدرتهای ماورایی صوفیان بلکه رسیدن به یک نکته یا پیام اخلاقی است. همان طور که در حکایت بالا می بینیم حسن بصری خدا را در خواب می بیند و حتی قادر است با خدا وارد مذاکره شود اما در نهایت تنها نصیب او این پند است که "پاک کردن دل در راه ما مهم تر از ادای صحیح کلمات است" یا به قول مولانا "ما برون را ننگریم و قال را/ ما درون را بنگیرم و حال را".

اما بخش مهمتر تذکره الاولیا به نظر من سخنان قصاری است که از عرفا و اولیا در متن کتاب آمده است. نمونه هایی از آنها را در زیر آورده ام و باز هم اگر چیز جالبی پیداکردم در اینجا خواهم آورد.

تذکره الاولیا کتابی است زیبا با متنی آهنگین و مسحور کننده. هر کسی در هر سطحی می تواند از آن بهره بگیرد به شرطی که در پی یافتن راز طی الارض و دیگر کرامات در نیاید. بایزید (در همین کتاب) می گوید: مرا کریم باید نه کرامت. یا در جای دیگر فرموده: آنچ مراست از فضل اوست نه از فعل من.


ابوحفص حداد:

مهمان را چنان باید داشت که خود را به آمدن مهمانی گرانی نیایدت و به رفتن شادی نبودت و چون تکلف کنی آمدن او بر گران بود و رفتن آسان و هر که را با مهمان حال این بود ناجوانمردی بود.

خوف چراغ دل بود و آنچه در دل بود از خیر و شر بدان چراغ توان دید.

سری سقطی:

پنج چیز است که قرارنگیرد در دل اگر در آن چیزی دیگر بود؛ خوف از خدای، رجا به خدای، دوستی خدای، حیا از خدای، انس به خدای.

فردا امتان را بانبیا خوانند ولیکن دوستان را بخدای بازخوانند.

عارف آفتاب صفت است  که بر همه عالم بتابد

و زمین شکل است که بار همه موجودات کشد

و آب نهاد است که زندگانی دلهاء همه بدو بوذ

و آتش رنگ است که عالم بدو روشن گردد.

ادب ترجمان دل است.

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد